کد مطلب:223765 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

امام رضا زمان هارون
از شهادت امام موسی الكاظم علیه السلام كه سال 183 واقع شد تا عصر ولایتعهدی خود درست بیست سال گذشت كه قریب 15 سال آن معاصر با هارون الرشید عباسی بزرگترین امپراطور اسلامی بود. در این مدت امام رضا علیه السلام مانند یك نفر تبعیدی یا حبس نظر بود زیرا عمال هارون مانند عمال بنی امیه از هیچ رنج و اذیتی نسبت بائمه خود دارای نمی كردند ولی قدرت و سلطه ولایت سبب نظم نوین اجتماع و حفظ نظام احسن می شد. هارون الرشید كه از امام كاظم علیه السلام خاطرجمع شد و دیگر معارض شاخصی در میان علویین نمی دید ولی از خیال آنها هم غافل نبود زیرا می دانست علویین دارای شجاعت و شهامت و از خودگذشتگی هستند برای آنكه بیشتر مبانی امپراطوری خود را از لحاظ داخلی تحكیم نموده باشد بقتل عام علویین فرمان داد و چنانچه نوشتیم هارون میل نداشت و تصور هم نمی كرد فرزند زبیده از پسر ام ولد عقب بیفتد و لذا از معلم و متكفل آنها پرسید چه می شود كه مراقبت از امین اندازه مأمون نمی كنید و مأمون در ادب و آداب از برادرش جلو افتاده سعید گفت مأمون خودش استعداد بارزی دارد كه در امین نیست وبرای بررسی باین امر یك روز قبل از آمدن آن دو حضور داشته باشید تا مطلب روشن شود.

آنگاه سعید یك آجر زیر فرش محل نشیمن امین و یك ورق كاغذ زیر فرش محل نشیمن مأمون گذاشت تا وارد شدند امین بجای خود قرار گرفت و هیچ سخن نگفت ولی مأمون بمحض نشستن بطاق و زمین و فرش نگاه كرد - سعید پرسید چه شده گفت امروز یاطاق اطاق پائین تر آمده یا كف زمین بالاتر رفته - ذكاوت و بصیرت مأمون از این جا معلوم و ثابت شد و دخالت و تصرف در امور اجتماعی و سیاسی ذكاء و نبوغ او را نشان داد.